شعر های بچه گانه مهد کودک جدید 95

نوشته شده توسط:Ali Shiraz | ۰ دیدگاه

موضوعاتی که در این تکست از سایت تیپ تاپ میبینید شامل:

ashere bache auv ; f]i ki n sghl ادبیات کودکان اشعار کودک خانه های پیر خیال صورتی دانلود دکلمه شعر آهنگهای کودکانه دانلود دکلمه شعر بچه گانه شاد دانلود دکلمه شعر بچه گانه شاد 95 دانلود دکلمه شعر بچه گانه مهد کودک دانلود شعر آهنگ بچه گانه دانلود شعر بچه گانه مهد کودک دانلود شعر مهدکودک دانلود شعرهای بچه گانه شاد 95 دانلود شعرهای شاد 95 دانلود کتاب شعر شاد 95 سرزمین مجازی شعر کودکانه زیبا و قشنگ شعر بچه گانه شاد برف شعر بچه گانه شاد چوپان پدربزرگ شعر بچه گانه شاد زنبور عسل شعر بچه گانه شاد شعله های آتش شعر بچه گانه شاد کله گنجشکی شعر بچه گانه شاد مادربزرگ شعر بچه گانه شاد مهربان ترین مرد دهقان شعر برای بچه های زیر پنج سال شعر قدیمی برای بچه های کوچولو شعر کودکانه خیلی قشنگ شعر کودکستان شعرهای بچه گانه شاد شهر بچه کونه شعرهای بچه گانه شاد و زیبا و قشنگ شعرهای بچه های کوچلو و کم سن وسال شعرهای کودکانه خیلی قشنگ و شاد گزیده شعر کودک برای بچه ها مشق شب

کفش

نی نی کوچولو
کفشای سوت سوتی داره

یه توپ ماهوتی داره
بازی فوتبال می کنه،
شوت می زنه

کفشاش براش سوت می زنه

شاعر : مهری ماهوتی

__________________

سیب خوشمزه

هاهاها هوهوهو
باد آمد بادآمد
درباغ سیب ما
شادآمد شادآمد

این شاخه آن شاخه
لرزید از دست باد
یک سیب خوش مزه
درجوی آب افتاد

آب آن را شُرشُرشُر
باخود تا صحرا برد
یک گاو خال خالی

برای خواندن بقیه مطالب به ادامه مطلب برین

 

پر ۲پر ۴پر
مادر بزرگ
ماه و ستاره
کفش
سیب خوشمزه
سبز
سؤال
زنگوله پا
رفتگر
حلزون و…

چوپان
پدربزرگ ، مادربزرگ
شعله های آتش
زنبور عسل
برف کله گنجشکی
مهربان ترین
مرد دهقان
مشق شب
خیال صورتی
خانه های پیر
بنفشه و شاپرک
نماز
اصول دین

…………………………………………………..

۲پر ۲پر ۴پر

۱۰ تا پرستو با هم
یکباره پر کشیدند
در آسمان آبی
پر پر پر پریدند
با پر زدن رسیدند
به یک درخت گردو
یک یکی نشستند
به روی شاخه او
اتل متل توتوله
ده تا پرستو داریم
دانه به دانه حالا
آنها را می شماریم
یک که خسته تر بود
از روی شاخه افتاد
خدا کند نیفتد
به دست مرد صیاد
اتل متل توتوله
۹ تا پرستو مانده
هر شاخه ای، یکی را
به روی خود نشاندهیکی از آن میانه
گرسنه بود و پر زد
برای دانه خوردن
به دشت و لانه سرزد
اتل متل توتوله
نه ۱۰ تا و نه ۹ تا
۸ تا پرستو مانده
روی درخت زیباپرستوی قشنگی
که تشنه بود و بی تاب
پرید به سوی چشمه
برای خوردن آب
اتل متل توتوله
نه تشنه و نه خسته
۷ تا پرستو حالا
روی درخت نشستهپرستویی هم آرام
چیزی نگفت ودر رفت
به جای دور دوری
پرید و بی خبر رفت
اتل متل توتوله
پرستو آی پرستو
۶ تا پرستو مانده
سر درخت گردواتل متل توتوله
شعر و شکوفه و قند
۵ تا پرستو مانده
۵ تا پرستو رفتند
یکی که بازیگوش بود
کرمی از آن بالا دید
برای خوردن آن
پر زد و پر پر ، پریدیکی نماند و برگشت
دلش به تاپ تاپ افتاد
باید به جوجه هایش
دوباره دانه می داد
۴ تا پرستو مانده
بقیه پر کشیدند
اتل متل توتوله
پرستوها پریدنداز آن چهار پرستو
یکی،برای بازی
پریده و پر زد و رفت
به دشت سبز و بازی
اتل متل توتوله
از آن همه پرستو
فقط ۳ تا نشسته
روی درخت گردویکی از آن ۳ تا هم
پرید و رفت به باغی
نشست ودرد دل کرد
با جوجه کلاغی
اتل متل توتوله
دویدم و دویدم
به روی تک درختی
۲ تا پرستو دیدیماز آن ۲ تا،یک یهم
نه جیک زد ونه فریاد
به دنبال بقیه
به فکر رفتن افتاد
اتل متل توتوله
نه ۶ تا و نه ۸ تا
نشسته ۱ پرستو
بدون دوست وتنها
نشسته بود پرستو
بدون یار و تنها
که دید دوباره برگشت
پرستویی به آنجا
کنار هم نشستند
۲ تا پرستو با هم
سلام و حال و احوال
نه غصه بود نه غم
اتل متل ۱۰ و ۹
توتوله ۸ و ۷ تا
به ۶ و ۵ رسیدند
پرستوهای زیبا
ولی کلاغ،کلاغ پر
دوباره پر کشیدند
۴ و ۳و ۲و ۱
پرستوها پریدندصدایی آمد انگار!؟
صدای پرپر آمد
۲ تا بودند و دیدند
که یار دیگر آمد
سلام به روی ماهت
کجا بودی؟ بفرما!
۳ تا شدیم. چه بهتر!
من و تو می شود”ما”
۲ تای دیگر آمد
۲ و ۳ می شود چند؟
۳ و ۲ می شود ۵
ترانه بود و لبخند
۲ پر، ۲پر ، ۴ پر
۳ تا پرستو برگشت
۳ تا و ۵ تا شد چند؟
۶ و ۲ می شود ۸
پرستوهای زیبا
دوباره پرکشیدند
کنار هم پریدند
به ابرها رسیدند
۲ تا پرستو برگشت
دوباره ۱۰ پرستو
دوباره ۱۰ پرنده
و یک درخت گردو

شاعر : مصطفی رحماندوست

__________________

مادر بزرگ

مادربزرگ
وقتی اومد
خسته بود

چار قدش و
دور سرش
بسته بود

صدای کفشش که اومد
دویدم

دور گُلای دامنش
پریدم

بوسه زدم روی لُپاش
تموم شدن خستگی هاش

شاعر : افسانه شعبان نژاد

__________________

ماه و ستاره
شب اومد و ستاره
رو آسمون نشسته
نه یک ، نه ده ، نه صدتا
هزار هزار تا دسته

ستاره توی شبها
چراغ آسمونه
مثل گل و بنفشه
تو باغ آسمونه

یک کمی این طرفتر
ماه قشنگ و زیباست
دلش گرفته امشب
برای اینکه تنهاست

شاعر : علی اصغر نصرتی

__________________
کفش

نی نی کوچولو
کفشای سوت سوتی داره

یه توپ ماهوتی داره
بازی فوتبال می کنه،
شوت می زنه

کفشاش براش سوت می زنه

شاعر : مهری ماهوتی

__________________

سیب خوشمزه

هاهاها هوهوهو
باد آمد بادآمد
درباغ سیب ما
شادآمد شادآمد

این شاخه آن شاخه
لرزید از دست باد
یک سیب خوش مزه
درجوی آب افتاد

آب آن را شُرشُرشُر
باخود تا صحرا برد
یک گاو خال خالی
آن را بو کرد و خورد

شاعر : محمود پور وهّاب

 

——————————————————————————–

سبز

من رنگ سبزم
برگ درختم
گاهی لباسم
بر بند رختم

من سبز هستم
رنگ بهارم
هم پیش گلها
هم پیش خارم

من رنگ گوجه
رنگ خیارم
من رنگ برگم
رنگ بهارم.

شاعر : جعفر ابراهیمی(شاهد)

——————————————————————————–

سؤال

دویدم ودویدم
به یک سؤال رسیدم

کیه که توی دنیا
ماهی می ده به دریا؟
برف و تگرگ می سازه
درخت و برگ می سازه؟

به بلبلا آواز می ده
به موش دم دراز می ده

به آدمها خواب می ده
آفتاب و مهتاب می ده

جواب تو آسونه
خدای مهربونه
هر بچه ای می دونه

شاعر : ناصر کشاورز

__________________

زنگوله پا

زنگوله پا،کنار جو راه می ره
زیر درختهای هلو راه می ره

جست می زند روی دو پا
می زنه زیر شاخه ها

از رو درخت،چندتا هلو
گیر می کنه به شاخ او

باغ هلو که ساکته همیشه
پر از صدای حرف و خنده می شه

زنگوله پا،باغ را بهم می زنه
شده درختی که قدم می زنه

شاعر : افسانه شعبان نژاد

__________________

رفتگر

غنچه صبح که وا میشه
هی گلها رو بو می کنه
رفتگر از خواب پا می شه
زمین رو جارو می کنه

با چهره خندون و شاد
از برگ خشک و گرد و خاک
از خونه اش بیرون میاد
کوچه هارو می کنه پاک

گلها سلامش می کنند
می کنه جوها رو تمیز
و احترامش می کنند
از آشغال درشت وریز

یک حلزون،تپل،مپل
کاج و چنار و نارون
سر میخوره از روی گل
درخت تو،درخت من

پشت سرش یه برگ لیز
با دست او آب می نوشن
تمیز می شه،خیلی تمیز
یه پیرهن نو می پوشن

می پوشه یک لباس کار
با زحمت رفتگرا
می خنده مانند انار
تمیز می شه دنیای ما

شاعر : اسدا…شعبانی

__________________

حلزون

آی حلزون شاخکی!
کجا می ری یواشکی؟
جلو میری یواش و ریزه،ریزه
پوست تنت چه نرم و خیس و لیزه
خالهای دونه دونه،دونه داری
به روی پشت روی خود یه لونه داری
ساکتی و خجالتی و تنها
بمون توی باغچه خونه ما.

شاعر : مهری ماهوتی

__________________

چوپان

چوپونه کجاست؟
تو صحراست
مواظب گله هاست

گله باید چرا کنه
بع وبع و بع صدا کنه
یونجه و شبدر بخوره
علفهای تر بخوره

چوپون باید زرنگ باشه
قوی و اهل جنگ باشه

جنگ با کی؟ با گرگ ها
صدآفرین ماشالله.

شاعر : شکوه قاسم نیا

__________________

پدربزرگ ، مادربزرگ

پدر بزرگ خوبم
همیشه مهربونه
وقتی که پیشم باشه
برام کتاب می خونه

مادر بزرگ نازم
خیلی برام عزیزه
هرچی غذا می پزه
خوشمزه و لذیذه

وقتی با اونها باشم
غصه و غم ندارم
دنیا برام قشنگه
هیچ چیزی کم ندارم.

شاعر : جواد محقّق

__________________

شعله های آتش

یک شب مهتابی
دهکده رفته به خواب
باپدر می گشتیم
لب رودی پر آب

سردمان بود و پدر
آتشی روشن کرد
هرکس از هر گوشه
تکه چوبی آورد

شعله های آتش
سرخ و نارنجی و زرد
چهره های ما را
نورباران می کرد

ناگهان”احمد” گفت:
بچه ها،آن بالا
شعله ها ساخته اند
شکل طاووسی را

بعد از آن هرشعله
پیش چشمان ما
شکل مخصوصی داشت
زنده بود و زیبا

شعله ای،اسبی بود
شعله ای، یک آهو
شعله ای،شکل عقاب
شعله ای هم یک قو

کم کم آتش خوابید
زیر خاکستر و دود
شاد بر می گشتیم
چه شب خوبی بود .

شاعر : صفورا نیرّی

__________________
زنبور عسل

هنگام سحر
زنبور عسل
گل را از شادی
می کند بغل

با مهربانی
دانه شبنم
بیدار میکند
گلها را کم کم

شیره گل،در
کاسه بلور
صبحانه ای خوب
برای زنبور

با بال زرّین
می پرد هر سو
عسل می سازد
درون کندو

خانه اش دارد
هزاران اتاق
هرگوشه آن
تمیز و براّق

هر صبح روشن
در فصل بهار
می بینی او را
گرم کار و کار

سلام میکند:
ویزوویزوویز
صبح تو بخیر
زنبور عزیز!

شاعر : صفورا نیرّی

__________________
برف کله گنجشکی

برف کله گنجشکی
مثل پنبه می بارد
روی شاخه ها انگار
باز ، پنبه می کارد

من نشسته ام تنها
در کنار این نرده
نرده مثل پیراهن
برف را به تن کرده

از حیاط می آید
جیک جیک گنجشکان
روی برف می ریزم
خرده ریزه های نان

می خورند گنجشکان
خرده ریز نانها را
گوش میکنم من هم
جیک جیک آنها را.

شاعر : جعفر ابراهیمی(شاهد)

__________________

مهربان ترین

مهربانتر از مادر
مهربانتر از بابا
مهربانتر از آبی
با تمام ماهیها

مهربانتر از گلها
با دو بال پروانه
مهربانتر از ابری
با گیاه،با دانه

مهربانتر از خورشید
با گل و زمینی تو
تو خدا،خدا هستی
مهربانترینی تو

شاعر : افسانه شعبان نژاد

——————————————————————————–

 

مرد دهقان

صبحها د رگوش باغ
باد،هو هو می کند
برگها را از زمین
خوب جارو میکند

یک کلاغ پر سیاه
می پرد از روی بام
با صدای قار قار
می کند بر من سلام

باز هم از اشک ابر
باغ،خندان می شود
زیر بال مادرش
جوجه ،پنهان می شود

نغمه های یک خروس
باز می آید به گوش
مرد دهقان،بیل را
می گذارد روی دوش

باز،او خوشحال و شاد
می رود تا مزرعه
چون که دارد در دلش
حرفها با مزرعه

شاعر : سید احمد میرزاده

——————————————————————————–

مشق شب

باز با دست کوچکت، امروز
میروی تا مداد برداری
می نویسی تو؛آب ، بابا، نان
باز انگار، مشق شب داری

شعرهای کتاب را از حفظ
با صدای بلند میخوانی
خوش به حالت که یاد می گیری
درس امروز را به آسانی

درسهای کتاب می گویند:
ژاله گلدان پر گلی دارد
ژاله هر روز توی گلدانش
آب را قطره قطره می بارد

میروی در حیاط و می کاری
توی گلدان خود ، گل لاله
کاش گلدان کوچکت می شد
مثل گلدان پر گل ژاله

شاعر : رودابه حمزه ای

——————————————————————————–

خیال صورتی

یک لباس صورتی
در خیالم بافتم
نقشه خورشید را
روی آن انداختم

یک کبوتر، آن طرف
با پر و بال سفید
آشیانه کرده بود
بر درخت سبز بید

در کنار آن درخت
چشمه بود و رود و سنگ
آن خیال صورتی
شد لباسی رنگ رنگ

شاعر : رودابه حمزه ای

——————————————————————————–

خانه های پیر

سر به دوش هم نهاده اند
بی صدا،میان شهر ما
خانه های طاق گنبدی
خانه ههای پیر و بی ریا

مثل چند پیرمرد خوب
در کنار هم نشستهاند
پای چند آسمانخراش
ساکت اند و دلشکسته اند

روی دوششان لمیده اند
گربه های خسته،مهربان
پُر ز بق بقوی تازه است
چینه های کاگلی شان

شهر رفته رفته می شود
پر ز آسمانخراشها
می برد ز یاد خود چه زود
کوچه های تنگ و ساده را

خانه های طاق گنبدی
ذره ذره آب می شوند
زیر چنگهای آهنی
یک به یک خراب می شوند.

شاعر : مجید ملا محمدی

__________________

بنفشه و شاپرک

بنفشه ای دیدم
که توی صحرا بود
چه خوب می خندید
چقدر زیبا بود!

به سوی او رفتم
بنفشه را چیدم
بنفشه غمگین شد
ومن نفهمیدم

به او چنین گفتم:
بنفشه زیبا!
بخند، چون دیگر
تو نیستی تنها

بنفشه خوبم
به من نگاهی کرد
غم دلش را او
به روی لب ،آورد:

چرا جدا کردی
ز خانه ام من را؟
دوباره برگردان
مرا به آن صحرا

مگر نمی دانی
که شاپرک آنجاست
بدون من الآن
چقدر او تنهاست!

ز حال او من را
تو با خبرگردان
مرا به آن صحرا
دوباره برگردان

شاعر : سید احمد میرزاده

——————————————————————————–

نماز

سپیده زد، سپیده
وقت سحر رسیده
خاموش شده ستاره
صبح اومده دوباره

***
خروس پر طلایی
با پاهای حنایی

قوقولی قوقو میخونه
تو کوچه و تو خونه
اذان میگن دوباره
از مسجد و مناره
***
بابام پامیشه از خواب
میره لب حوض اب
می شوید او دست و رو
با اب میگیره وضو
تمیز و پاکیزه باز
میاد سر جا نماز
***
من هم کنار بابا
نماز می خوانم حالا

__________________

اصول دین

ما مسلمانیم
پیرو قران
مانند گلیم
توی گلستان
***
پنج تا پرنده
توی باغ داریم
بیا انها را
باهم بشماریم
***
این پرنده ها
اصول دینند
همه خوش اواز
همه رنگینند
***
یک پرنده هست
به نام توحید
می شود ان را
در همه جا دید
***
دومی عدل است
سوم نبوت
اما چهارم
باشد امامت
***
پنجم معاد است
روز خوب ما
روز امتحان
در پیش خدا

منبع:ramsarsms.com

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...